اندیشکده رند با انتشار پژوهشی در خصوص نقش شبکههای اجتماعی در حوادث انتخابات 2009 ایران، به واشنگتن پیشنهاد میکند که بررسی رفتار ایرانیان در شبکههای اجتماعی میتواند کمک شایانی در تحلیل، پیشبینی و اتخاذ سیاستهای آمریکا در قبال انتخابات آتی ریاست جمهوری ایران در سال 2013 میلادی کند.
اندیشکده «رند» در مقالهای به قلم «بت السون»، «داگلاس یونگ»، «پریسا روشن»، «بوهاندی»، و «علیرضا نادر»، به تحلیل افکار عمومی و احساسات مردم ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری 2009، آن طور که در 9 ماه پس از این انتخابات در شبکه اجتماعی “توئیتر” آمده پرداخته است. این اندیشکده در گزارش خود نوشته است: نقش شبکههای اجتماعی در راهپیماییهای پس از انتخابات سال 2009 ایران بسیار جالب توجه بود. مردم در شبکههای اجتماعی بدون ترس از عواقب ابراز عقیده نظراتشان را عنوان میکنند و با بررسی این نظرات و احساسات میتوان حتی پیشبینیهایی در مورد رویدادهای آینده ارائه داد. شبکههای اجتماعی در جمهوری اسلامی ایران، به ابزار سیاسی قدرتمندی تبدیل شدهاند. نویسندگان این پژوهش معتقدند با استفاده از پژوهشهای بیشتر، میتوان رویدادهایی چون انتخابات بعدی ریاست جمهوری را پیشبینی کرد، رویدادهایی که ایران در آینده انتظارش را میکشد. از راه همین تحقیقها میتوان دریافت که چطور احساسات عمومی با توجه نامزدهای انتخاباتی و مسائل مختلف در ماههای نزدیک به انتخابات دچار دگرگونی میشود.
بخش سوم و پایانی این گزارش در ادامه مطلب تقدیم خوانندگان محترم میگردد:
* کاربران شبکههای اجتماعی چگونه از رهبران “جنبش سبز” حمایت کردند؟
اوضاع برای اعضای مخالف در یافتن وسیله ارتباطی که آزادی نسبی به رغم مجازات از سوی حکومت به آنها بدهد بحرانی شد. شبکه اجتماعی این نیاز را برآورده کرد. علیرغم گزارشهای مبنی بر کنترل آنها، معترضانی که از “جنبش سبز” حمایت میکردند از “فیسبوک”، وبلاگهای شخصی، و “توئیتر” برای انتشار تبلیغات سیاسی، اعلام محکومیت اعمال سیاسی، محکوم کردن عمومی چهرههای سیاسی، و سازماندهی تظاهرات استفاده کردند. این ابزار قدرت را از تمرکز در یک نقطه خارج کرد و بر ایجاد تغییرات مؤثر و مسئولیتپذیری برای اقدامات جدید تأثیر گذاشت، و باعث شد که تمام افراد در “جنبش سبز” بتوانند پیامها و نیازهایشان را مطرح کنند، حتی زمانی که رهبرانشان یا به صورت مستقیم مشمول محدودیتهایی شدهاند یا مرعوب شدهاند و نمیتوانند خودشان این کار را انجام دهند. به عنوان مثال، در ژوئن و جولای 2009، حامیان “جنبش سبز” در داخل و خارج ایران مبارزات وسیعی را به تعداد زیاد برای کم کردن نقش سایت “گرداب” آغاز کردند (سایبروارفور ایران، 009؛ “گرداب”، 2009). در وبسایتی موسوم به “نداسایتز”، یکی از حامیان “جنبش سبز” حتی آشکارا از برنامهنویسان و کارمندان “گرداب” تقاضا کرد که در خواستهایشان برای کمک به شناسایی معترضان تجدیدنظر کنند (گریت ایران، 09).
* چه راههایی برای دور زدن محدودیتهای اینترنت وجود داشت؟
در این دوران، چهرههای سیاسی و مذهبی نظام در ایران از طریق شبکه اجتماعی، بدون استفاده از اسم مستعار، ارتباط برقرار میکردند. رهبران وابسته به “جنبش سبز” که در شبکههای اجتماعی هم به شدت مشغول فعالیت بودند، علیرغم ارعاب و تهدید، وبلاگهای شخصیشان را حفظ کردند. ولی بسیاری از مخالفان تلاش کردند نامشان فاش نشود، خصوصاً از طریق استفاده از نرمافزار یا وبسایتی که فیلتر را از بین میبرد (پروکسی). وقتی حکومت دسترسی به پروکسی را به طرز فزایندهای در دوران پس از انتخابات ممنوع کرد، اعضای “جنبش سبز” شروع به استفاده از شبکههای اجتماعی کردند تا نام دیگر پروکسیهایی را که هنوز بسته نشدهاند رد و بدل کنند (استلتر و استون، 2009). حکومت با کنترل این اعلانها، بلافاصله نام این پروکسیها را به فهرست سیاه اضافه میکرد. ولی حامیان “جنبش سبز” در خارج از ایران، به تأسیس خدمات اینترنتی نماینده ادامه دادند که به کاربران داخل ایران توانایی دسترسی به اینترنت را بدهند؛ بدین منظور آدرس پروتکلهای اینترنتی (IP) را هر چند یکبار تغییر میدادند. این خدمات اینترنتی نماینده به صورت “خانههای امن دیجیتالی درآمده بودند که مانع ردیابی اطلاعات میشد و به ایرانیان امکان دیدن سایتهایی را که بسته بودند میداد” (استلتر و استون، 009). گزینه دیگر راهاندازی خدمات داوطلبی مثل “پروژه تور” بود که با انتقال اتصالات اینترنت بین کاربران شخصی در رایانههای جداگانه سرپوشی بر قاچاق اینترنت میگذاشت. “تور” گزارش کرد که در هفته بعد از انتخابات ایران قاچاق اینترنتی در ایران تا 10 برابر افزایش یافته است (استلتر و استون، 2009).
* تفاوت “توئیتر” با دیگر شبکههای اجتماعی در چیست؟
“توئیتر” خصوصاً در این دوران پرآشوب حائز اهمیت شد زیرا آسیبپذیری کمتری نسبت به محدودیتها و کنترلهای دولتی داشت. برخلاف وبلاگها و “فیسبوک”، ممانعت از استفاده از “توئیتر” بسیار مشکل است و دلیلش این است که فنآوری آن به گونهای است که از چند راه امکان دسترسی به آن وجود دارد و افراد برای گذاشتن پیامهای توئیتی نیازی به دسترسی به اینترنت ندارند (سگان، 2009). هزینه هم نقش بسیار مهمی را بازی کرد: با این که ابزار دستساز اتصال به اینترنت از نظر هزینه برای بسیاری از ایرانیها مقرون به صرفه نیست، تلفنهای همراه ساده ارزان است و نوعی وسیله رایج در دسترس جمعیت شهری ایرانیان. مردم به راحتی و با صرف هزینه کم از گوشیهایشان برای گذاشتن پیام توئیتی استفاده میکنند. ایرانیهای معترض و کسانی که درباره ایران پیام توئیتی میگذارند آنقدر زیاد شدند که در “سیر اتفاقات سال 2009 “توئیتر””، از هر ده اتفاق سه تایش در بخش “اخبار وقایع” مربوط به ایران بود، که برچسب اولیه “انتخابات ایران”، برچسب چهارم “ایران” و برچسب پنجم “تهران” مهمترینشان بودند.
* وظیفه مرکز مبارزه با جرائم اینترنتی سرکوب مخالفان بود؟
وقتی مخالفان به دنبال راههایی برای گریز از مجازاتهای دولت بودند، حکومت تلاشهایش را گستردهتر کرد. مثلاً، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای بازرسی جرائم سازمانیافته اینترنتی مرکزی را سازماندهی کرد. این مرکز که در اصل در سال 2007 تأسیس شده بود تا حدی به دنبال “بازرسی و مقابله با جرائم اجتماعی و اقتصادی در اینترنت بود” (کمیته امور خارجی شورای ملی مقاومت ایران، 2010)، ولی مرکز در آن دوره در سال 2009 در مقابله حکومت با فعالان مخالف آنلاین اهمیت ویژهای پیدا کرد.
نظام ایران، تحت ریاست جمهوری “احمدینژاد”، با تسلط بر رسانه سنتی و مسدود کردن شبکههای اجتماعی که به شکلی نظاممند سرکوبشان کرده بودند، در تحکیم قدرت قابلتوجهش در فضای اطلاعاتی در نه ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری موفق شد (آموس، 2010).
* پس از مدتی نقش شبکههای اجتماعی در میان کاربران ایرانی تغییر کرد
“جنبش سبز” نیز به مرور زمان نیروی اولیهاش را از دست داد. گرچه جایگاهش را به عنوان مخالف نتایج انتخابات ژوئن 2009 تا فوریه 2010 حفظ کرد، ولی بعد از این دوره، ماهیت گسترده و چندپارهاش تبدیل به نقطه ضعف مهمش شد و همین مسئله باعث شد که رهبران آن بیش از پیش از سوی حکومت تحت فشار قرار گیرند. وقتی این اتفاق افتاد، ایرانیان شروع به استفاده از شبکههای اجتماعی برای اهداف دیگری کردند. “توئیتر” و “فیسبوک” دیگر فقط برای یکی شدن و هماهنگی نبود. به جای آن، ایرانیها شروع به استفاده گسترده از این ابزار برای بیان نارضایتیشان، هم از “جنبش سبز” و هم رهبران بینالمللی کردند، که در تغییر سرنوشت معنادار مردم ایران شکست خود را پذیرفته بودند.
* “جنبش سبز” هنوز هم برای جلب مخالفان و معترضان به شبکههای اجتماعی تکیه میکند
با اینکه “جنبش سبز” شکستخورده، هنوز هم خیلی بر اینترنت و شبکههای اجتماعی در برقراری ارتباط با پیامهای چندجانبه در مورد حکومت ایران و اهمیت اصلاحات، و همینطور نشان دادن این امر که جنبش با وجود کمبود معترضان آشکارش هنوز زنده است، تکیه میکنند. یک سال بعد از انتخابات، وبسایت “موسوی” موسوم به “کلمه” با این که از خارج از کشور هدایت میشد به صورت کانال اصلی ارتباط با رهبران مخالف درآمد (آموس، 2010؛ اردبرینک، 2010).
* مسیر کلی فضای عمومی ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 2009
در ادامه این پژوهش به بررسی شاخصهای جو عمومی طی 9 ماه پس از انتخابات میپردازیم. موارد زیر، نشان دهنده شاخصهایی است که ما به طور خاص بدانها اشاره میکنیم: واژگان و عباراتی مانند فحش و ناسزا، عبارات ناشی از تشویش و نگرانی و واژگانی که احساس مثبتی را القا میکنند، ضمیرهای استفادهشده، اول شخص باشد یا دوم شخص (مفرد و جمع) و سوم شخص (مفرد و جمع) که همهشان میزان تعامل فرد با دیگران را نشان میدهد. تا آنجا که ممکن بود، سعی کردیم الگوهایی را بیابیم که در زمان مشخصی در شاخصهای متعدد خود را نمایان میسازند؛ فرضمان هم بر این است که مسیر کلی حالات و فضای عمومی آن دوره زمانی خاصی را مشخص کنیم که بیشتر از یک شاخص رفتاری را در متون نگارش یافته تحت تأثیر قرار دهد؛ علاوه بر کنکاش برای یافتن روند کلی جو و حالات عمومی، به دنبال فراز و نشیبهای ایجاد شده در شاخصها نیز بودیم، تا از این راه تلاقی حوادث در جامعه را بررسی کنیم. در صورت ایجاد چنین تلاقی، یافتههای به دست آمده چگونگی تغییر حالات عمومی طی حوادث اجتماعی یا در پاسخ به آنها را نمایان میسازد.
* جو عمومی طی 9 ماه پس از انتخابات
بر اساس شاخصهای مربوط به حالات احساسی و فرایندهای برخورد بین افراد که از بایگانی اطلاعاتی «انتخابات ایران در وبسایت توئیتر» به دست آمد، میتوان تصویری کلی از تغییر حالات کاربران «توئیتر» طی 9 ماه پس از انتخابات فراهم ساخت. در ابتدا باید به فرضیهای که داریم میسازیم، توجه کنیم: کاربرد واژگان و ضمایر احساسی توسط کاربران «توئیتر» (همانطور که پیشتر بدان اشاره کردیم، درصد نامشخصی از آنها ایرانی هستند)، دستهای از حالات روانشناختی و فرایندهای اجتماعی را نشان میدهد؛ این واژگان برای نمایان ساختن چنین حالاتی در فضای غربی هم مورد استفاده قرار میگیرند. فصل هفت به خوبی نشان میدهد که این تحقیق در آینده ممکن است به کجاها برسد؛ این بخش شامل آزمایش فرضیه ساخته شده نیز هست.
* تغییر الگوی کاربرد واژگان در بستر سیاسی
در ادامه این بخش، نشان خواهیم داد که چطور با گسترش اعتراضات در ایران، الگوهای کاربرد واژگان تغییر یافت؛ با این کار خواننده بهتر درمییابد که چگونه تحولات به وجود آمده در نوشتهها همزمان شده است با اعتراضاتی سیاسی در این کشور. با توجه به اعتراضات و حوادث پس از انتخابات، به بررسی الگوهای نگارشی خواهیم پرداخت، که معترضان در زمان انتخابات از آنها برای نوشتن مطالب خود در وبسایت «توئیتر» استفاده کردند. برخی شاخصهای موجود در فضای عمومی را میتوان با حوادثی که در بطن جامعه رخ میدهد، شناسایی کرد؛ کاری که در مورد باقی شاخصها به سادگی قابلیت اجرا ندارد، ولی ما سعی کردیم که تصویری مناسب از فضای مذکور و روندی که پس از این حوادث طی شد، به دست دهیم.
* واضحترین شاخص رفتاری و پیشبینی کنشها در «توئیتر» : فحش و ناسزا
در کمال تعجب باید گفت که استفاده افراد از واژگان رکیک در وبسایت «توئیتر» بیش از هر شاخص دیگری با حوادث اجتماعی و روند اعتراضات ارتباط دارد و بر اساس پیشبینیها، در صورت بروز هر گونه اعتراضی، اولین گزینه پیشبینیشده محسوب میشود. به عنوان مثال، شتن «ندا سلطان» به ضرب گلوله (20 ژوئن)، آمار استفاده از واژگان رکیک و ناسزا به بالاترین میزان رسید، یعنی طی هفته 2 تا 4 یا همان فاصله بین 21 ژوئن و 11 جولای. با بالا گرفتن موج اعتراضات در ماه جولای (خرداد-تیر)، آمار ناسزاگویی مردم هم بالاتر رفت. کنترل اعتراضات به دست دولت و توقف کامل آن در اواخر این ماه (و احتمالا با تنفیذ حکم ریاست جمهوری «احمدینژاد» در سوم آگوست) آمار ناسزاگوییها به طور مشخصی کمتر و کمتر شد، مخصوصا هفته بعد از آغاز به کار دولت «احمدینژاد» (هفته ششم اعتراضات، برابر با 2 تا 8 اوت). با این حال، آمار استفاده از واژگان رکیک، در ماههای اوت و سپتامبر نسبتا بالا رفت؛ این مسئله نشان میدهد که آنها هنوز هم خشمگین هستند و احتمال ادامه یافتن جریان اعتراضات هست، هر چند که در طول این مدت کسی برای اعتراض از در خانهها بیرون نیامد.
* فراز و نشیب ناسزاگویی در «توئیتر» در پی گسترش دامنه اعتراضات در ایران
در 18 سپتامبر، برابر با روز قدس، آتش اعتراض دوباره زبانه کشید. پس از آن روز، دولت شدیدترین اقدامات امنیتی را به کار برد؛ اقداماتی که طی چند ماه پس از انتخابات بیسابقه بود. همزمان با اتخاذ تدابیر شدید امنیتی توسط دولت، میزان کاربرد واژگان رکیک توسط مردم کاهش یافت. آمارها نشان میدهد که در هفته بیستم بعد از انتخابات، (25 تا 31 اکتبر)، درصد ناسزاها کاهش چشمگیری داشت، یعنی زمانی که دیگر هیچ اعتراضی در کشور دیده نمیشد. یک هفته بعد، اعتراضات پراکندهای را شاهد بودیم، مانند اعتراضات در سالروز تسخیر سفارت آمریکا در 4 نوامبر و تظاهرات «روز دانشآموز» در 7 دسامبر؛ با این حال، تا دو هفته پیش از روز عاشورا، یعنی هفته 27 یا 13 تا 19 دسامبر، اعتراضی گسترده در کشور مشاهده نشد، شاید خود این مسئله خبر از یک طوفان عظیم در روز عاشورا میداد. همزمان با اعتراضاتی که در روز عاشورا انجام شد، آمار استفاده از واژگان رکیک و ناسزا به روزهای اول پس از انتخابات رسید؛ با این حال، پس از عاشورا و بیانیه سه تن از سران گروه مخالف (موسوی، کروبی و خاتمی) مبنی بر پذیرش «احمدینژاد» به عنوان رئیس جمهور، دیگر هیچ اعتراضی رخ نداد. با بررسی ماههای پس از عاشورا به این نتیجه میرسیم که میانگین ناسزاگویی مردم کمکم کاهش یافت و تا 11 فوریه و همزمان با تظاهرات حامیان دولت در سالروز انقلاب اسلامی در ایران به طور فزایندهای کمتر شد.
* چند هفته پیش از اعتراضات گسترده آمار ناسزاگوییها بالا میرود
بر اساس یافتههای اولیه در مورد آمار کاربرد واژگان رکیک و چگونگی ارتباط آنها با شروع اعتراضات گسترده در ایران، میتوان دریافت که حدودا چند هفته پیش از اعتراضات گسترده آمار ناسزاگوییها بالا میرود (مانند عاشورا در 27 دسامبر سال 2009) یا کماکان بالا میماند (اعتراضات در «روز قدس» در 18 دسامبر سال 2009)؛ خواه خیابانها خلوت باشند خواه شلوغ. این آمار نشان میدهد که میتوان رویدادهای عظیمی چون اعتراضات را پیشبینی کرد. این اقدام با بررسی میزان ابراز خشم معترضان در رسانههای جمعی امکانپذیر است، ولی برای تأیید نتایج کنونی به مطالعات بیشتری نیاز است. به منظور درک بهتر تفکرات و احساسات معترضان هنگام ابراز خشمشان در جایی مانند «توئیتر»، از اطلاعات این وبسایت یک بازبینی ساده انجام دادیم. میتوان اینطور مطلب را خلاصه کرد که ما خواستیم مطمئن شویم که افراد در حالت عصبانیت این واژگان را استفاده کردند یا منظورشان از استفاده از این کلمهها و عبارات منفی نبود.
* معترضان ایران از عواقب کیفری کارشان میترسند
با این فرض که استفاده افراد از فحش و ناسزا به خاطر خشم و عصبانیتشان است، الگوی نتایج نشان میدهد که در پایان دوره تحقیق (یعنی پایان فوریه سال 2010)، کاربران «توئیتر» کنار کشیدهاند و در دوران پس از انتخابات، دیگر اعتراضی دستهجمعی علیه دولت ایران برگزار نخواهند کرد. ترس و واهمه از عواقب کیفری که از جانب دولت متوجه معترضان است، گواهی است دیگر بر کاهش کاربرد واژگان رکیک از جانب کاربران.
* ملاحظات نظری
نتایج به دست آمده، علاوه بر نشان دادن مسیر کلی نظرات و عقاید عمومی معترضان ایرانی، محدودیتها و ملاحظات نظری مهمی را نیز مشخص میکند. این مسائل نشان میدهد که چگونه سیاستگذاران این روششناسی را در مسائل آینده به کار میبندند.
* گام بعدی: طرحی برای انجام مرحله دوم این برنامه تحقیقی
درست است که این گزارش راهی نو برای تحلیل رسانههای جمعی سیاستزده پیش رو نهاده است، اما نباید فراموش کرد که این تنها مرحله اول برنامه تحقیقی ماست. نتایج این تحلیل و بررسی که به انتخابات ریاستجمهوری ایران در سال 2009 پرداخت، بینشی مطلوب در مورد افکار عمومی ایرانیان در این دوره زمانی مشخص به دست داد. با استفاده از پژوهشهای بیشتر، میتوان رویدادهایی چون انتخابات بعدی ریاست جمهوری را پیشبینی کرد، رویدادهایی که ایران در آینده انتظارش را میکشد. از راه همین تحقیقها میتوان دریافت که چطور احساسات عمومی با توجه نامزدهای انتخاباتی و مسائل مختلف در ماههای نزدیک به انتخابات دچار دگرگونی میشود.
همچنین با انجام تحقیقات تکمیلی میتوان شاخصهای زبانشناختی مورد استفاده در پروژه حاضر را به طور نظاممندی ارزیابی و اعتبارسنجی کرد و همچنین روش نظری مناسبی را برای استفاده در سایر حوزهها فراهم ساخت.
* چشماندازی به انتخابات ریاستجمهوری سال 2013 در ایران
شیوه استفاده ما از «برنامه ارزیابی و شمارش واژگان» در این تحقیق، شیوه اکتشافی بود. به دلیل آن که «برنامه ارزیابی و شمارش واژگان» نه در مورد ایران استفاده شده است و نه در مطالعه بر روی «توئیتر»، هدف اصلی ما آن شد که نشان دهیم نتایج کسب شده توسط آن، نتایج قابل قبولی هستند. با در نظر گرفتن چندین شاخص معین و مطمئن، «برنامه ارزیابی و شمارش واژگان» را بخشی از مطالعه منسجم برای پاسخگویی به سوالات حوزه سیاستگذاری در نظر میگیریم؛ به عنوان مثال، انتخابات آتی ریاستجمهوری در ایران فرصتی است مناسب برای استفاده از این برنامه؛ چون میتوان احساسات عمومی در مورد نامزدهای انتخاباتی و مسائل مربوط به آن را دریافت. باید گفت که به دلیل اوضاع سیاسی کنونی در ایران، هیچگونه راه مستقیمی برای درک احساسات مردم در مورد نامزدها و مسائل داخلی ایران وجود ندارد.
* «برنامه ارزیابی و شمارش واژگان» راه کشف احساسات مردم در حوزههای «ممنوعه» سیاسی است؟
به همین دلیل، «برنامه ارزیابی و شمارش واژگان» راهی است مناسب برای کشف احساسات مردم در حوزههای «ممنوعه» سیاسی. طرح تحقیق پیشنهادی ما برای مطالعه حالات و نظرات عمومی در مورد انتخابات آتی در ایران (ژوئن سال 2013) شامل شگردها و مهارتهای متعدد روششناختی است. علاوه بر استفاده از «برنامه ارزیابی و شمارش واژگان»، میتوان از تحلیلهای غیرخودکار نیز بهره جست و از طریق آن نوشتههای افراد را در شبکهها و رسانههای اجتماعی مورد بررسی قرار داد. همچنین میتوانیم با افرادی که مرتب به ایران سفر میکنند نیز مصاحبه کنیم. در نهایت، بررسی محتوای مقالات در نشریات ایرانی هم شیوهای مناسب برای دستیابی به اطلاعات در مورد نامزدها و سایر مسائل مربوط به ایران است. پس از گردآوری دادههای مربوط به حالات و نظرات عمومی از هر کدام از این منابع، میتوان این دادهها را با هم مقایسه کرد و به تصویری کامل از شهروندان ایرانی و احساساتشان در مورد مسائل و نامزدهای انتخاباتی در آستانه هر انتخابات رسید.
در آگهی تبلیغاتی کوتاهی که از سوی شرکت سامسونگ و یک شرکت تبلیغاتی اسرائیلی ساخته شده و از شبکه تلویزیون کابلی «هات» رژیم صهیونیستی پخش شده است، شرکت سامسونگ با خوشخدمتی قابل توجهی به این رژیم، اقدام به توهین و به کشور و مردم ایران و به خصوص زنان ایرانی کرد.
در این تیزر تبلیغاتی که درست چند روز بعد از ترور دانشمند هستهای ایرانی پخش شده، شرکت سامسونگ که محصولات آن به طور وسیع در ایران به فروش میرسد، به نوعی موضوع ترور دانشمندان هستهای ایران را به سخره گرفته و آن را به مثابه آب خوردن برای جاسوسان رژیم صهیونیستی دانسته است. داستان این کلیپ که با همکاری مشترک یک شرکت بازرگانی اسرائیلی و شرکت سامسونگ کره جنوبی ساخته شده، به 4 بازیگر اسرائیلی مربوط میشود که شوهای خاصی برگزار میکنند و شنیدهاند که حتی در ایران نیز طرفدار دارند. به همین منظور، برای دیدار با طرفداران خود در ایران، به اصفهان سفر میکنند. این چهار صهیونیست برای اینکه شناخته نشوند لباس مبدل به تن میکنند. شرکت سازنده این کلیپ، با نوع پوششی که برای این 4 کاراکتر در نظر گرفته، زن ایرانی را مورد تمسخر قرار داده است، به گونهای که این 4 مرد با پوشیدن مانتو و در عین حال داشتن سبیل و با راه رفتن نامناسب خود، چهره ناشایست و عقبافتادهای از زن ایرانی نشان میدهند. در این کلیپ، ایران به مثابه بیابانی به تصویر کشیده شده که مملو از گرد و غبار است و مردم آن به دور از هرگونه تمدن و به صورت عصر حجری زندگی میکنند و زنان در هر گوشهای روی زمین بر روی خاک نشستهاند. این 4 نفر در جستجوی غذا به کافهای میرسند که در این کافه یک مامور موساد را که نیروگاه هستهای ایران در اصفهان را زیر نظر دارد، به طور اتفاقی میبینند. وجود تصاویر آیتالله سیستانی به عنوان چهره سیاسی ایران، بر روی دیوارهای این کافه نیز نشان میدهد که شرکت تبلیغاتی مزبور، حتی از اطلاعات سیاسی خاصی برای تولید این کلیپ برخوردار نیست. این مامور موساد به بازیگران مورد علاقهاش توضیح میدهد تبلتی دارد که با آن تمام فعالیتهای نیروگاه هستهای را رصد میکند. یکی از بازیگران اسرائیلی، تبلت مامور موساد را برمیدارد و همینطور که درباره قابلیتهای آن از مامور سوال میکند، دوست دیگرش از روی کنجکاوی، دکمهای را روی تبلت لمس میکند که به محض لمس دکمه، نیروگاه هستهای ایران که پشت سر آنهاست، منفجر میشود! همه بهتزده میشوند اما بازیگری که باعث این انفجار شده، میگوید: چی شده؟ مگر چه اتفاقی افتاده!؟ این هم فقط یک انفجار مرموز دیگر در ایران بوده! غصه نخورید! نکات قابل توجهی که در این کلیپ به چشم میخورد، ساخته شدن این کلیپ برای شرکتی چون سامسونگ است که در ایران آزادانه به فروش محصولات خود میپردازد و در ایام مختلف نیز تبلیغهای مناسبتی خود را از صدا و سیمای ایران پخش میکند. سوال اینجاست که آیا ایران نیز میتواند چنین کلیپهای مشابه ضداسرائیلی از محصولات سامسونگ را در تلویزیون پخش و رژیم صهیونیستی را به ترور و خرابکاری در سرزمینهای اشغالی تهدید کند؟ در صورتی که پاسخ منفی است، شرکت سامسونگ چه توجیهی برای این کلیپ حاوی اهانت به زنان و مردان ایرانی و صنایع و تمدن ایران دارد و در قبال این اتفاق، آیا به طور صریح از مردم ایران عذرخواهی خواهد کرد؟ آیا پخش این کلیپ که تنها چند روز پس از ترور دانشمند ایرانی پخش شده و به صراحت به دخالت موساد در ترور و خرابکاری در ایران اذعان میکند، راه ایران را برای شکایت حقوقی از شرکت سامسونگ برای حمایت از موضوع تروریسم باز نمیکند؟ و اگر یک شرکت ایرانی در اقدامی مشابه، چنین محصولی را منتشر میکرد تا چه مبلغی موظف به پرداخت غرامت به دولت کشور هتک حرمت شده، میشد؟ گفتنی است که تلویزیون مرکزی چین این ویدئو را در پایان خبر ترور دانشمند هستهای ایرانی نشان داده و عنوان کرده است: گرچه ممکن است برخی تصور کنند که این ویدئو خندهدار است اما حقیقت پشت پرده و زمانِ مرموز پخش این تبلیغ، حاوی پیام خطرناکی است که مخاطبین هرگز نباید آن را فراموش کنند. پیام دومی که با مشاهده این کلیپ به ذهن خطور میکند، استفاده بهینه از هنر در خدمت ایدئولوژی و اهداف سیاسی است. رژیم صهیونیستی در حالی به بهترین وجه هنرمندان را به خدمت اهداف سیاسی غیرقانونی از قبیل ترور و ارعاب بکار گرفته که بخشی از هنرمندان ایرانی معتقدند نباید هنر را برای ابراز عقیده هرچند عقیدههای درست به کار گرفت و شاید برخی دیگر معتقد باشند که تنها مورد استفاده از هنر، برهنه شدن در برابر دوربینهای خارجی است! پیام سومی که با مشاهده این تبلیغ میتوان دریافت، فهم و شناخت واهمهای است که ساکنان سرزمینهای اشغالی از ایران و مردم این کشور در دل دارند. مشکل ترس و اضطراب موجود در ساکنان سرزمینهای اشغالی، همواره بحرانی بوده که این رژیم را وادار به صرف هزینههای زیادی کرده است. در حالی که موشکهای کاتیوشای مبارزان فلسطینی که تقریباً توان خاصی در تخریب اهداف ندارند، ساکنان صهیونیست را صدها متر از خانههای خود متواری و این رژیم را مستاصل کرده است، در این کلیپ، چند بار به طور متوالی موشکهای شهاب 3 ایران نمایش داده میشود که توسط حملکننده در حال عبور هستند تا ترس مخاطب اسرائیلی را با طنز موجود در این کلیپ، در هم آمیزد. به علاوه، کلیپ مزبور، نکته دیگری را نیز به مخاطب خود نشان میدهد و آن ارزشی است که تاسیسات هستهای ایران و در واقع فعالیت هستهای ایران برای مخاطب اسرائیلی دارد. به گونهای که آن را به مثابه یک سوژه ارزشمند هرچند منفی، در یک کلیپ دنبال میکند. ضمن پوزش از مخاطب فهیم ایرانی، این کلیپ را که نشاندهنده میزان کینه و در عین حال، واهمه رژیم اسرائیل از مردم ایران است، میتوانید از اینجا مشاهده فرمایید.
نمازگزاران تهرانی با حمل تصاویر شهدای علمی کشور ترور دانشمندان هستهای را به شدت محکوم کردند.
نمازگزاران و جوانان پر شور انقلابی پس از اتمام نماز جمعه امروز تهران که به امامت حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد، با حمل تصاویر شهدای علمی کشور از جمله شهید احمدی روشن، ترور دانشمندان علمی کشورمان را به دست سرویسهای جاسوسی رژیم صهیونیستی و آمریکا به شدت محکوم کردند. راهپیمایان با سر دادن شعارهایی از قبیل "میکشم میکشم آنکه برادرم کشت"، "مرگ بر آمریکا"، "مرگ بر اسرائیل" و "انرژی هستای حق مسلم ماست" انزجار خود را از آمریکا و رژیم صهیونیستی اعلام کردند.
نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی با بیان اینکه تهدید در برابر تهدید استراتژی جمهوری اسلامی ایران است، گفت که ایران از ظرفیت بالایی برای تهدید دشمنان انقلاب اسلامی برخوردار است.
سخنگوی شورای نگهبان به توصیه امروز رهبر معظم انقلاب به این شورا درباره بررسی صلاحیت نامزدها اشاره کرد و با بیان اینکه آمار تأیید صلاحیت شدگان انتخابات مجلس از مرز 3000 نفر گذشته، گفت که این تعداد در روزهای آینده افزایش مییابد.
دفتر حسن روحانی به پخش قسمتی از مستند "صراط" صدا و سیما اعتراض کرد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به تلاش غرب برای تحریف انقلابهای منطقه هشدار دادند که بی شک غرب میکوشد انقلابها را تبدیل به ضد انقلاب کرده و با بازسازی رژیمهای قدیمی به شیوه جدید و تغییر مهرههای خود و اصلاحات صوری ، تصنعی و ظاهر سازی دموکراتی دوباره برای دهها سال دیگر سیطره خود بر جهان عرب را حفظ کند.
اقامه نماز عبادی - سیاسی امروز تهران به امامت ولیامر مسلیمن جهان به صورت بسیار پرشور و پرحرارت برگزار شد
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه "مسئولان از امنیت و توطئه کشور در کار انتخابات غافل نشوند"، تصریح کردند: "کسانی که در این انتخابات رأی نمیآورند حتماً مراقب باشند که کلاهی که بر سر رای نیاوردگان انتخابات 88 رفت بر سر آنها نرود."
لحظاتی بعد از پایان خطبههای مقام معظم رهبری در نماز جمعه این هفته تهران، پایگاههای اطلاعرسانی خارجی و خبرگزاریها اقدام به انعکاس بیانات حکیمانه ایشان کردند.